پیاده‌روی هرزه ها و آینده فمینیسم

تگها ، ، ، |۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

نوشته پیش روی ترجمه‌ای است آزاد از مقاله‌ای با عنوان «SlutWalks and the future of feminism» به قلم جسیکا والنت که در روزنامه واشنیگتون  پست در تاریخ ۳ جون ۲۰۱۱ منتشر شده است. امیدواریم  این نوشته دریچه‌ای باشد به سوی آشنایی با تاکتیک های نوین مبارزه اجتماعی و تغییر در نوع نگاه به مبارزه مدنی از حالت سنتی و انفعالی به مبتکرانه و فعال.
بیشتر از ۴۰ سال پیش بود که فمینیست‌ها سوتین‌ها و کفش‌های پاشنه‌بلندشان را در رقابت دختر شایسته سال ۱۹۶۷ به سطل زباله انداختند -که از همان زمان بود که افسانه سوتین‌سوزی ای آغاز شد که هیچوقت هم به پایان نمی‌رسد. و امروز تعدادی از زنان جوان در راهپیمایی‌هایی موسوم به «پیاده‌روی هرزه‌ها[۱]» در حالی برای اعتراض به آزار جنسی به خیابان‌ها آمدند، که پوشش‌شان چیزی بیشتر از همان سوتین‌ها و کفش‌های پاشنه‌بلندی نیست که زمانی مادران پیشروی فمینیست‌شان «اشیایی برای سرکوب زنان» می‌نامیدند.

پیاده‌روی هرزه‌ها در تورونتوی کانادا همراه با شعارهای «ما خواهان احترام هستیم»، «متجاوزان جنسی را سرزنش کنید نه قربانیانشان را»،‌ «لباس من دعوت به خشونت نیست»، «تجاوز افتخار نیست» و . . . 
پیاده‌روی هرزه‌ها نامی بحث‌برانگیز است، و همین بحث برانگیز بودن آن تا حدودی باعث انتخاب این نام توسط سازمان‌دهندگان این حرکت اعتراضی شد. همچنبن دلیل اینکه بسیاری از معترضین پوشش بسیار کمی دارند نیز همین اسم است (هرچند بعضی نیز شلوارهای گشاد می‌پوشند). هزاران زن -و مرد- بر علیه این عقیده که آنچه زنان می‌پوشند٬ می نوشند و نوع رفتارشان آنها را هدف تجاوز جنسی قرار می‌دهد تظاهرات می کنند. پیاده‌روی هرزه‌ها با حرکتی محلی که توسط پنج زن در تورنتوی کانادا سازماندهی شده بود شروع شد و حالا با برنامه هایی در بیش از ۷۵ شهر از کشورهای آمریکا و کانادا تا سوئد و آفرقای جنوبی گسترش یافته است. راهپمایی هرزه ها در کمتر از چند ماه موفق‌ترین کنش فمینیستی در ۲۰ سال گذشته شده است.
در جنبش فمینیستی که معمولا هدفش تنها حفظ زمین مبارزه و ارتباط با جامعه است٬ پیاده‌روی هرزه‌ها یادآور گذشته مردمی‌تر و گسترده‌تر فمینیسم است و به ما تصویری از آینده می‌دهد.
این راهپیمایی‌ها معمولا توسط زنان جوانی سازماندهی می شود که ابایی از به کار بردن تاکتیک های تهاجمی و تحریک برانگیز ندارند، مساله‌ای که باعث شده این رویدادها در جلب توجه رسانه‌ها و همین طور جلب علاقه شرکت کنندگان، در قیاس با کنش‌های سازمان‌های فمینیستی که از سازماندهی قوی‌تر و بودجه بیشتر برخوردارند، بسیار موفق‌تر باشند. در حالی که همه فمینیست ها ممکن است با شیوه پیام رسانی «پیاده‌روی هرزه‌ها» موافق نباشند،‌ این اعتراضات توانسته است به گونه‌ای شوق مجازی را به کنشی شخصی تبدیل کند که پیش از این در جنبش فمینیستی در چنین سطحی متحقق نشده بود.
اعتراضات بعد از آن آغازشد که  در ژانویه ۲۰۱۱ افسر پلیسی در دانشگاه یورک تورنتو به دانشجویان گفت اگر زنان می خواهند مورد تجاوز جنسی قرار نگیرند باید مثل «هرزه ها» لباس نپوشند (اگر تصور می‌کردید این حرف که «آن زن خودش هم می‌خواست»٬ مربوط به گذشته‌های دور بوده است٬ سخت در اشتباهید).
بنا به گفته هیتر ژارویس، دانشجویی در تورنتو و یکی از بنیانگذاران حرکت راهپمایی هرزه ها٬ اظهارات نامعقول و تکاندهنده افسر پلیس٬ او و دیگر سازماندگان را به گونه ای منقلب کرد که آنها شدیدا در پی جوابی برآمدند. او گفت «ما بیزار و خشمگین شده بودیم و قصد داشتیم کاری غیر از عصبانی بودن انجام بدهیم». آنها با مخالفت با این عقیده که زنان جوان به فمینیسم بی علاقه و بی توجه هستند، خود را سازماندهی کردند. آنچه که ژارویس امیدوار بود به راهپیمایی دست کم ۱۰۰ نفره بینجامد به راه‌پیمایی بیش از ۳۰۰۰ نفر تبدیل شد. تعدادی از راهپیمایی کنندگان روی تن خود عبارت «هرزه» را نگاشته بودند، دیگران هم با پلاکاردهایی که روی آنها نوشته شده بود «لباس من به معنی موافقت (رضایت) نیست» و یا «غرور هرزه‌گی» به راهپیمایی آمده بودند.
ایده ای که لباس و پوشش زنان را به احتمال اینکه  آنها مورد تجاوز قرار می گیرند ربط می دهد، باوری خطرناک است که فمینیست ها برای دهه ها سعی کرده اند نادرستی آن را نشان دهند. علی رغم همه تلاش ها و تحقیقات، این سو تفاهم فرهنگی همچنان باپرجاست. بعد از آنکه دختری ۱۱ ساله در تگزاس مورد تجاوز جنسی گروهی قرار گرفت، روزنامه نیویورک تایمز داستانی را که مورد انتقاد گسترده ای نیز قرار گرفت، منتشر کرد که توصیفی بود از اینکه چگونه آن دختر «بزرگتر از سن خود لباس پوشیده بود» و آرایش داشت؛ گویی آنکه شیوه پوشش آن دختر می توانست توجیهی برای تجاوز آن ۱۸ مرد به او باشد. در اسکاتلند، نیز، یک مدرسه راهنمایی به قصد بازداشتن کودک آزاری، درخواست کرده است که یونیفرم ها گشادتر و بلندتر شوند.
در صحبت با دانش اموزان کالج٬ آنها معمولا ابراز می‌کنند که از نظر آنها شیوه پوشش زنان نمی‌تواند توجیهی برای تجاوز به آنها باشد٬ ولی- و تقریبا همیشه یک ولی وجود دارد- آیا خود زنان نباید اینقدر عاقل باشند که لباسهای وسوسه برانگیز نپوشند؟
آنچه که من سعی دارم برای این دانش آموزان توضیح دهم قسمتی از پیامی است که اعتراضات پیاده روی هرزه‌ها هم قصد دارند در ابعادی بزرگتر به مردم منتقل کنند. که درست است تعدادی از زنان لباس هایی کوتاه، تنگ یا وسوسه برانگیز بر تن دارند- شاید به این علت که بیرون هوا گرم است، شاید به این علت که این مد روز است یا شاید فقط به این علت که آنها فکر می کنند به این صورت جذاب هستند، و این مساله هیچ اشکالی هم ندارد. زنان با هر پوششی که دارند لایق این هستند که از خشونت در امان باشند. اما حقیقت ناراحت کننده این است که یک دامن کوتاه بیشتر از آنچه که یک گونی سیب‌زمینی باعث تحریک متجاوز نمی شود.
همان طور که پلاکاردی در پیاده‌روی هرزه ها در تورنتو نوشته بود: «به ما نگویید چگونه بپوشیم. به مردان بگویید تجاوز نکنند». همین موضع فعالانه و پر از خشم پیاده‌روی هرزه هاست که من را به آینده بسیار امیدوار می کند.
فمینیسم معمولا در موضع دفاعی قرار دارد. برای مثال وقتی فعالین حقوق زنان علیه قطع بودجه برنامه «بارداری برنامه ریزی شده[۲]» می جنگیدند، سخنی از این که سقط جنین قانونی است و باید [توسط دولت] تامین بودجه شود، نمی آوردند. به جای آن، حامیان سقط جنین به عموم مردم اطمینان می دادند که کلینک های ارایه دهنده برنامه «بارداری برنامه ریزی شده» معاینات مربوط به پستان و تشخیص سرطان را هم ارایه خواهند داد. اینها البته خدماتی مهم و حیاتی هستند اما پیام این تضمین‌ها از «خواسته آزادی سقط جنین» در روزهای ابتدایی جنبش حقوقی سقط جنین بسیار فاصله داشت.
سازمان‌های با ثبات و قانونی دلیل خوبی برای انجام کارهای خود به شیوه ای که خوشایند جریان عمومی جامعه باشد٬ دارند؛ آنها نیازمند حمایت دولت و تامین بودجه خود از راه های خیریه و اهدا‌کنندگان هستند. اما در این صورت فقط پیامی سربسته و نا‌شفاف به ما خواهد رسید!
ژارویس می گوید «ما اسم بحث بر انگیزی بر خود گذاشته ایم. آیا هدف ما جلب توجه بوده است؟ بله که بوده!».

تعدادی از شرکت کنندگان با پوشیدن لباس کم -آنچه گاهی لباس «هرزگان» خوانده می شود- قصد نشان دادن این مساله را دارند که زنان با هر نوع پوششی حق زندگی اجتماعی امن را دارند و هیچ تجاوزی با نوع پوشش قربانیان موجه یا کم رنگ نمی شود. انتخاب اسم جنبش «پیاده‌روی هرزه ها» نیز به همین منظور بوده است.
میراندای نوزده ساله که در پیاده‌روی هرزه ها در دانشگاه استنفورد شرکت کرده است می گوید ایده «هرزگی» در نامگذاری این حرکت تا قسمتی با زنان جوان شرکت کننده در آن همخوانی دارد زیراکه احتمال اینکه آنها هرزه نامیده شوند بیشتر از زنان مسن‌تر است. او می گوید این نامگذاری همچنین رسا،‌ آمیخته با خشم و جذاب است٬ چیزی که معمولا در رفتن به انجمن های فعالین زن نمی توانید ببینید.
امیلی می، مدیر اجرایی ۳۰ ساله سازمان هلابک، سازمانی که علیه خیابان آزاری فعالیت می کند، برای شرکت در پیاده‌روی هرزه ها در شهر نیویورک در آگوست امسال برنامه ریزی کرده است. او می گوید «شریان های اصلی غیر انتفاعی مانند کنفرانس ها، برنامه های استراتژیک و همچنین تامین بودجه، برای پایداری تغییر لازم و ضروری هستند ولی این چیزها باعث شروع تغییر نمی شوند». او اضافه می کند «ما اغلب فراموش می کنیم تغییرات با خشم شروع می شوند و اینکه تاریخ همواره توسط افراد کله شق و قوی ساخته شده است [۳]».
بر خلاف اعتراضاتی که توسط سازمان‌های اصلی و ملی زنان تدارک دیده شده و با دقت برنامه ریزی و تامین بودجه می شوند- و حتی پلاکاردها در این برنامه ها از قبل چاپ می شوند- راهپمایی هرزه ها در شهرهای مختلف که به صورت خودجوش یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتد٬ توسط احساسات خام و انرژی سیاسی زنان جوان تغذیه شده است، و این همان دلیل واقعی است که پیاده‌روی هرزه ها به عنوان آینده فمینیسم، من را تکان داده است. نه به خاطر آنکه یک نسل کامل زنان خود را به نام «هرزه» سازماندهی می‌کنند یا به این علت که این راهپیمایی ها به صورت کامل تمایل مضر قانون و رسانه ها به بازخواست قربانی خشونت جنسی را محو خواهد کرد (هر چند که فکر می کنم آنها تا حدودی در این کار موفق شوند)٬ بلکه به این علت که موفقیت پیاده‌روی هرزه ها نویدبخش ظهور روزگاری نو در سازماندهی فمینیستی خواهد بود؛ روزگاری که در آن وقتی خشم زنان در دنیای مجازی شعله‌ور شود٬ آتش این خشم به عرصه خیابانها کشیده می‌شود؛ یک حرکت محلی٬ موج های جهانی می سازد و یک حرکت فمینیستی باعث شعله‌ور شدن بحث و گفتگو و کنش هایی می شود که اثراتی پایدار روی جنبش زنان خواهد داشت.
گروه های سازماندهی شده فمینیستی موفقیت چشمگیری در سازماندهی کنش های فمینیستی در سالیان اخیر داشته اند. «حرکت برای زندگی زنان» در سال ۲۰۰۴- که توسط سازمان ملی زنان، سازمان حق انتخاب آمریکا (نارال)، بنیاد اکثریت فمینیستی[۴] و دیگران حمایت می شد- بیش از یک میلیون اعتراض کننده را علیه سیاست های ضد زن و نقض کننده حق انتخاب که توسط رئیس جمهور جورج بوش ارایه شده بودند، به خیابان ها کشاند. آن اتفاق فوق العاده ای بود اما اثرات آن اعتراض به صورت وسیعی با پایان یافتن آن حرکت رو به زوال گذاشت.
هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا پیاده‌روی هرزه ها هم مانند آن حرکت٬ مردم را در ابعاد گستره جذب خواهد کرد یا نه. اما این دو حرکت در یک مورد کلیدی با هم تفاوت دارند؛ به جای آنکه زنان جوان توسط گروه های  از پیش‌سازماندهی‌شده٬ سازماندهی شوند، در راهپمایی هرزه‌ها زنان جوان خود را سازماندهی می کنند- چیزی که به باور من باعث خواهد شد احتمال اینکه این زنان بعد از پایان اعتراض همچنان درگیر بمانند بیشتر شود.
پیاده‌روی هرزه ها شکل ایده ال و بدون نقصی از فعالیت نیست. بعضی از فمینیست‌های منتقد بر این باورند که سازماندهندگان این حرکت با تلاش برای بازتعریف یا بازپسگیری واژه «هرزه»٬ چشم بر تعداد زیادی از زنان بسته‌اند که مخالف تصحیح واژه‌ای (هرزه) هستند که از نظر آنها غیر قابل ترمیم است. همان طور که هارشا والیا در سایت کانادیی ربل نوشته است «من شخصا باوری به درستی تمام مسائل حاشیه ی مطرح شده درباره 'هرزه ها' ندارم. من متوجه هستم که این عبارت یه صورت نامتناسبی به زنان رنگین پوست یا فقیر القا می کند که آنها به صورت ذاتی کثیف و درجه دو هستند[۵]».
گیل داینز که یک فعال مخالف پورنوگرافی است در توافق نظر با وندی مورفی که حامی حقوق قربانیان است اینگونه استدلال می کند که سازماندهندگان پیاده‌روی هرزه ها در بازی‌ای تحت کنترل مردان قرار دارند. آنها می گویند اعتراض کنندگانی که واژه «هرزه» را «به شادمانی جشن می گیرند» و پوشش کم و تحریک‌کننده‌ای بر تن دارند، در واقع پذیرای جنسیت یک «مصرف کننده پورن زده» شده اند.
صادقانه بگویم، من فکر نمی کنم هیچ کدام از این زنان به این زودی ها بخواهند در نقش «دختران امان بریده» جلوی دوربین عکاسی بروند. درست است، تعدادی از اعتراض کنندگان لباس های زیر پوشیده بودند، اما باقیشان جین و تی-شرت برتن داشتند. سازماندهندگان٬ شرکت کنندگان را تشویق می کنند که هر آنچه می خواهند بپوشند زیرا هدف همین است که گفته شود جدای از آنچه که زنان می پوشند، آنها این حق را دارند که مورد تجاوز جنسی واقع نشوند و اگر کسی قصد حمله به آنها را کرد، زنان این حق را دارند که به خاطر پوشش‌شان مورد بازخواست قرار نگیرند.
در گذشته، لباس های بحث برانگیزی که طراحی می شدند برای تاکید بر این پیام بود که زنان حق دارند احساس امنیت کنند و به صورت کامل در جامعه مشارکت داشته باشند. فعالین مدنی مدافع حقوق زنان شلوارهایی می پوشیدند که به نام فعال حقوق زنان، آملیا بلومر، شلوارهای «بلومر» نام گرفته بودند. آنها قرار بود از لباس های محدود کننده زمان خود کاراتر باشند. اما، آن زمان هم در همگامی با اعتراضات فعلی به شرکت کنندگان پیاده‌روی هرزه ها، رسانه ها نگاه مهربانانه ای به زنانی که شلوار پوشیده بودند، نداشتند. شماره ۱۸۵۱ ماه نوامبر مجله بین المللی «ماهانه» آن لباسها را «مسخره و ناموجه» نامید تا با مسخره کردن فعالین مدنی حقوق زنان آنها را زنانی بی سر و پا معرفی کند که میل سیری ناپذیرشان برای شهرت و بدنامی به راهی افتاده است که باعث منزوی شدنشان از جامعه قابل احترام خواهد شد.
شرکت کنندگان در پیاده‌روی هرزه ها با پوشیدن لباسهایی که در حالت بدبینانه می تواند «مسخره و ناموجه» لقب بگیرند، قصد منزوی کردن خود را از جامعه قابل احترام ندارند. آنها درحال ایجاد شور و شوق و تبدیل خشمشان به عمل هستند؛ همچنین آنها قصد دارند جامعه در ظاهر محترم را به جامعه ای که مردان، زنان و حتی هرزه ها را در واقعیت احترام می نهد، تغییر دهند.
جسیکا والنت، موسس سایت  Feministing.com، نویسنده کتاب «باور پاکی: چگونه علاقه مفرط امریکاییان به باکرگی، زنان را آزار می دهد» است و همچنین کتاب «چرا بچه دارند؟ حقیقت پدر و مادر شدن و خوشبختی» را در دست چاپ دارد.


[۱]: ترجمه عبارت “Slutwalk”
[۲]: ترجمه عبارت “Planned Parenthood”
[۳]: ترجمه عبارت “It’s easy to forget that change starts with anger, and that history has always been made by badasses”
[۴]ترجمه عنوانهای “National Organization for Women, NARAL Pro-Choice America, the Feminist Majority Foundation”
[۵]: این بحث مشابه انتقادات وارد شده به مراسم «خزبازی» و یا میکروب خطاب کردن سبزها است.
ادامه مطلب

ناتوانی حجاب در مقابل جاذبه چشمان رنگی و فریبنده!

تگها ، |۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه
حزب‌اللهی میگوید حجاب برای این است که جلوی «خودنمایی» و «جلب توجه» گرفته بشود. بیاید فرض کنیم که خودنمایی و جلب‌توجه بد است و یک دختر جوان نباید کاری بکند که پسرها به سمتش جلب شوند و یک پسر جوان هم نباید سعی کند که دختران را جذب خودش بکند٬ حال تکلیف فردی که قدش از میانگین جامعه بیشتر است و به خاطر همین قد بلندش جلب توجه میکند٬ چیست؟ در جامعه‌ای که اکثر افراد چشمان تیره‌رنگ دارند٬ تکلیف دختری مانند دختر عکس بالا چیست که چشمان رنگی و جذاب دارد؟ آیا باید چشمش را درآورد؟

حتی اگر فرض کنیم که جلب‌توجه و خودنمایی بد است٬ مسلم است که از حجاب نیز کاری برنمی‌آید٬ باید به مانند طالبان نگذاشت که زنان از خانه بیرون بیایند و باید جامعه‌ ایران را حداقل صد سالی به عقب برگرداند. البته جمهوری اسلامی سی سال سعی کرد که چنین کند٬ اما به دلایل مختلف از شرایط اجتماعی گرفته تا مقاومت زنان و جوانان ناموفق بود و امروز هم آب در هاون می‌کوبد. جوانان ایران مانند جوانان باقی دنیا دوست دارند٬ زیبا و جذاب باشند و از حجاب اجباری و گشت ارشاد هم کاری برنمیاید!



ادامه مطلب

حمله مستقیم کیومرث پوراحمد به گشت ارشاد و حجاب اجباریِ جمهوری اسلامی

تگها ، |۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!
سخنان زننده و زشت فرج‌الله سلحشور سینماگر رانتی جمهوری اسلامی که سینمای ایران را فاحشه‌خانه نامید وهمچنین بازداشت و احکام سنگین سینماگرانی چون رامین پرچمی٬ جعفر پناهی٬ مرضیه وفامهر٬ موجب برانگیختن واکنشهای مختلفی از سوی هنرمندان ایرانی شد. از جمله کیومرث پوراحمد کارگردان نام‌آشنا در مصاحبه‌ای مستقیما جمهوری اسلامی و سیاستهای هنری‌اش را به باد انتقاد شدید گرفت. گشت ارشاد و حجاب اجباری سی‌ساله جمهوری اسلامی هم از انتقاد تند کیومرث پوراحمد دور نماند:

سی سال تمام هر سال تابستان طرح و برنامه و نقشه جدید به اجرا می گذارند و خانم ها را تهدید می کنند که حجابتان فلان باشد و بهمان باشد و.. هر سال هم برنامه جدیدی در این راستا کشف میکنند مثلا پارسال پیرارسال کشف کردند که چکمه روی شلوار، ضد اسلامی است و... اما آیا موفق شدند پوشش زنان را یکدست کنند؟ نه روز به روز ناموفق تر شدند؛من نمیدانم چه اصراری دارند بر راه غلط خود پافشاری کنند.

با اتحاد و نیروی جمعی حق انتخاب پوشش را به دست خواهیم آورد!
صفحه تجربه‌ها و راهکارهای مبارزه با گشت ارشاد


ادامه مطلب

جشنواره فیلم کوتاه در سینما آزادی تهران و گشت ارشاد خر در چمن!

تگها ، |۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه


بیست و هشتمین جشنواره فیلم کوتاه از تاریخ سه‌شنبه ۱۹ مهر لغایت یک‌شنبه ۲۴ مهر در سینما آزادی و خانه هنرمندان در حال برگزاری است. یکی از دوستان از حضور فعال گشت ارشاد در روز اول جشنواره (سه‌شنبه گذشته) و حضور کم‌رنگترشان در روز دوم جشنواره گزارشی داده که در زیر خواهید خواند. ظاهرا به علت اعتراض مسوولین جشنواره و همینطور مردم گشت ارشاد در روزهای بعد حضوری نداشته است.

-فعلا که [گشت ارشادی‌ها] جای خوب پیدا کردن. اومدن جلوی سینما آزادی اونم با چند تا ون. جشنواره فیلم کوتاهه.
اونام که عاشق تیپ های هنری و متفاوت بچه های هنرین. عین خری که ول کنی توی چمن دارن حال میکنن.
مشکل بی شعوری این گشتیاس
اطلاع رسانی به بچه ها کمک میکنه برای اذیت نشدن ولی اون نامردا تا تو حلق سینما اومدن و هیچ کسی نمیتونه بدون رد شدن از کنارشون بره تو سینما.
گرچه چند بار برگزار کننده ها هم ازشون خواستن که نکنن این کار رو ولی واقعا خیلی خرن
دیشب [سه‌شنبه] که سه تا ون رو توی 2 ساعت پر کردن بردن
وزرا هم که همون بغله زود پیاده میکنن دوستان رو و بر میگردن
البته امشب [چهارشنبه] که اونجا بودم تعدادشون خیلی کم شده بود و به ندرت میومدن و میرفتن
مثل اینکه اعتراض های دیروز بهشون اثر کرده بود
تا ببینیم فردا چه می شود!

دوستمان امروز جمعه از توقف فعالیت گشت ارشاد خبر داد!

من دیگه (روزهای پنج‌شنبه و جمعه) چیزی ندیدم
مثل اینکه همون روز اول (سه‌شنبه) زیادی ضایع شده بودن
چون هم مردم خیلی بد بهشون نگاه میکردن هم برگزار کننده ها هم به حرفای ما توجه کردن و کلا قضیشون جمع شد
البته مطمئنا بعد از جشنواره که فردا تموم میشه دوباره پاتوقشون همون جاست
چون کلا دم در سینما آزادی همیشه هستن

به صفحه فیسبوک تجربه‌ها و راهکارهای گشت ارشاد بپیوندید!


ادامه مطلب

بازخرید اجباری ۳۰ زن راننده اتوبوس های BRT

تگها |۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه
اگر در جایی جمهوری اسلامی مزاحمتی برای زنان و مردم درست نکرد٬ فریب نخورید! دیر یا زود برادران و خواهران حزب‌الله جبران خواهند کرد!
۳۱ زن راننده بی‌آر‌تی به صورت اجباری بازخرید و از کار بیکار شده‌اند. فرحناز شیری اولین راننده زن خطوط بی‌آر‌تی که زمانی از دست شهردار لوح تقدیر گرفته بود٬ ماههاست که از کار بیکار شده است!

متن کامل خبر
Link
به صفحه فیسبوک تجربه‌ها و راهکارهای مبارزه با گشت ارشاد بپیوندید

ادامه مطلب

زنان فوتبالیست نایب قهرمان غرب آسیا شدند! به امید پیروزی‌شان بر پوشش اجباری و بانیان آن!

تگها |
دقایقی پیش تیم ملی فوتبال زنان ایران در یک بازی نفس‌گیر و در حالیکه در نود دقیقه به نتیجه دو بر دو با میزبان رقابتها امارات رسیده بودند٬ در ضربات پنالتی موفق نبودند و به مقام نایب قهرمانی منطقه غرب آسیا رسید.
به امید روزی که این عزیزان بتوانند با انتخاب نوع پوششان٬ آزادانه و راحت به ورزش مورد‌علاقه‌شان بپردازند.


ادامه مطلب

روسری رقصنده در باد! سه پوستر در حمایت از طرح ۵*۵ در مخالفت عملی با حجاب اجباری

تگها ، |۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه



سه پوستر از صفحه هنر عکاسی در حمایت از طرح ۵*۵

«پنج‌شنبه‌ها، راس ساعت پنج، به مدت پنج ثانیه، پوشش اجباری رو از سر برمی‌داریم و موهامون رو یه هوایی می‌دیم. بعد غرق لذت... هرچند می‌دونیم حرکت خیلی خیلی کوچیکی بوده... اما با علم به این که داریم قدم‌های اول یه راه طولانی رو برمی‌داریم... در حالی که ته قلبمون احساس غرور و شعف می‌کنیم به راهمون ادامه می‌دیم»

صفحه تجربه‌ها و راهکارهای مبارزه با گشت ارشاد






ادامه مطلب

بانوان حامی تیم ملی والیبال ایران!

تگها |۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه
چه اهمیتی دارد که صدا و سیمای متحجران شما را ندید٬ ما و هر آن که چشمی برای دیدن و مغزی برای فهمیدن داشت٬ شما و شور و شوق و حمایت بی‌دریغ‌تان از تیم ملی والیبال را دید.
قهرمانی تیم ملی‌تان بر شما مبارک باد!

صفحه فیسبوک تجربه‌ها و راهکارهای مبارزه با گشت ارشاد

۱. منبع عکس سایت گل

۲. برای برداشتن گامی عملی بر علیه حجاب اجباری به صفحه فیسبوک پنج در پنج بپیوندید!


ادامه مطلب

خاطره‌ای از اولین روز و اولین گام در کنار گذاشتن حجاب اجباری



چندی پیش از سوی عده‌ای از دوستان طرحی موسوم به پنج در پنج ارائه شد٬ بدین‌صورت که از دختران و زنان معتقد به حق انتخاب پوشش٬ خواسته شد که در ساعت پنج روزهای پنچ‌شنبه و در هر فضای عمومی که هستند٬ برای نشان دادن مخالفت عملی و علنی خود با حجاب اجباری٬ برای چند لحظه هم که شده٬ روسری و حجاب خود را از سر بردارند. درباره این طرح خود طراحان توضیحات بیشتری دادند که دوستان میتوانند آن را در صفحه فیسبوک پنج در پنج ملاحظه فرمایند٬ ما تنها به این اشاره کنیم که این طرح با توجه به ویژگی‌های مختلفش از جمله
۱- اجرای نامتمرکز که توان سرکوب رو از گشت ارشاد و دیگر نیروهای رژیم میگیرد
۲- ایجاد همبستگی عملی میان بی‌شمار زنان و دخترانی که به حق آزادی پوشش معتقدند
۳- گامی در مسیر مبارزه و نافرمانی مدنی که گامی موثر برای کم‌اثر و بی‌اثر کردن قوانین ضدبشری این نظام است
می‌تواند نقش مهمی در گسترش مبارزات آزادی‌خواهانه مردم داشته باشد. مطمئنا این حرکت عملی و هماهنگ به مرور زمینه‌ساز طرحهای بزرگتر بعدی خواهد شد.
ما در صفحه تجربه‌ها و راهکارهای مبارزه با گشت ارشاد آرزوی موفقیت برای طراحان و اجرا‌کنندگان این طرح را داریم.
در ادامه خاطره‌ای از اولین روز اجرای این طرح را میخوانیم:

اول قرار بود پنج نفری برویم. من و چهار دختر ناز کرمانی.
ظهر سمیه زنگ زد که نمی‌تواند بیاید.
نگار می‌خواست کتابی بخرد. روناک هوس بستنی کرد.
بلع و لیس هنوز تمام نشده بود که به کتابفروشی رسیدیم. کتابفروش با چشمان نگران، قیف بستنی مرا دنبال می‌کرد.
کتاب خریداری شد و بلوار را هم با قدم‌های شوخ و شنگ دخترانه ترک کردیم.
از جمهوری گذشتیم و سر از آزادی درآوردیم.
ساعت پنج شد.
چهار روسری سُر خوردند روی شانه‌ها.
پنج ثانیه حظ، پنج ثانیه سرخوشی.
روسری‌ها برگشتند که دوباره زندان موها شوند اما موهای بلند نگار خیال نداشتند از این مرخصی کوتاه به حبس بازگردند.
پیچیدیم در کوچه‌ای و به او در مرتب کردن روسری‌اش کمک کردیم.

به همین سادگی...
اولین پنج در پنج تمام شد.

ادامه مطلب

مینا لاکانی و کار فرهنگی و تبلیغ حجاب اجباری در سیمای جمهوری اسلامی!

تگها |۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه


مینا لاکانی! هنرپیشه محجبه و ارزشی صدا و سیمای جمهوری اسلامی:دی

مینا لاکانی در مصاحبه‌ای با صدای آمریکا (۱ و ۲) درباره مسائل مختلف و از جمله حجاب اجباری و توهین و تحقیرهای ناشی از آن صحبت می‌کند.

به صفحه تجربه‌ها و راهکارهای مبارزه با گشت ارشاد بپوندید


ادامه مطلب

پیوند رو‌به‌رشد مبارزان اجتماعی و مردم عادی!

تگها |۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه
گفتم:از تهران می‌آیم. مرا به این جا تبعید کرده‌اند... حبس ابد دارم... یکی اززندانیانی که در آن‌جا بود در چهره من دقیق شد و گفت: اِ... من شما را می‌شناسم.شما زندانی سیاسی هستید... آن یکی به صحبتش ادامه داد و گفت: شما با گلسرخینبودید؟
نامگلسرخی مثل اسم رمز بود؛ تا مطرح میشد فضا تغییر میکرد و آن‌ها٬ که گویی خاطره‌ایخوش را با آه و افسوس به یاد آوردند نسبت به من رفتاری دیگر می‌یافتند. (خاطره‌ایاز عباس سماکار٬ هم‌پرونده‌ای خسرو گلسرخی از زندانیان عادی زندان آبادان٬ پیش ازانقلاب٬ کتاب من یک شورشی هستم٬ صفحه ۴۵۰)
دررابطه با امیدواری، من می خواستم یه مساله ای بگم که زمانی که منو از اطلاعاتبرگردوندند به زندان، همین سری ها، واقعن من خیلی امیدوار شدم. اینا منو فرستادنقسمت ممنوع الملاقات ها، موقعی که اونجا فرستادند فقط در حد پنج دقیقه یه نگاهیکردم و با اینا صحبت کردم که آقا جریان من این هست؛ به خاطر نامه هایی که از اینزندان و از شرایط زندان و از شرایط مملکت فرستادم من آزاد می شدم ولی منو آزادنکردند، برگردوندند زندان. واقعن اینو از ته دل میگم: آدم [اهل] ربا، [اهل] تجاوزبه عنف، قاچاقچی مواد مخدر، جاعل، سارق اینطور افرادی، اینا از من این حرف روگرفتند. می چرخه شهرداری، کارگری اتاق. همینطوری می چرخه. موقعی که به نوبت من می‌شد،اولن به هیچ عنوان نمی‌ذاشتند که من دست به جارویی بزنم، ظرفی بشورم؛ اصلا و ابدا.این ها واقعن افتخار می کردن ها، افتخار می کردن که من یک ذره یه چیزی از سفره شونبردارم بخورم و با اینا شریک بشم و چقدر تعارف می کردن.
میدونستند که معلمید؟
اصلنمی دونستند که من معلم هستم که به جای خود؛ [وقتی] که می فهمیدن، می گفتن شما برایما دارید کار می کنید. اینجا بود که من فهمیدم که در این دو سال ها (از انتخابات ۸۸تا به امروز)، واقعنمملکت تغییر کرده؛ مردم بیرون از زندان تغییر کردند. یعنیمن اینجا فهمیدم که جای امیدواری هست که این مملکت به عقیده من به زودی- یعنی چونمن هم مرتب که توی زندان بودم و توی اطلاعات هفده روز بالاخره در جریان مسایلنبودم و باز برگشتم به اینجا اوضاع رو دیدم- داره تغییر می کنه(سخنان هاشم خواستار بعد از آزادی از زندان).
سال ۱۳۵۲دادگاه و دفاعیات خسرو گلسرخی تاثیری عمیق بر جامعه ما گذاشت که در خاطره عباسسماکار نیز مشهود است٬ بدین‌صورت که خسرو گلسرخی و زندانیانی مانند وی با زندگی ومبارزه خود توانستند شکاف میان مبارزین اجتماعی و سیاسی و مردم عادی را کم و کم‌ترکنند. هرچند در همان سال ۱۳۵۲ محاکمه و اعدام خسرو گلسرخی واکنش عملی و مشهودی درجامعه بر‌نیانگیخت٬ اما برای هر ناظر هوشیاری٬ خبر از تغییرات عمیق در احساسات وعواطف جامعه ایران می‌داد؛ تغییراتی که پنج سال بعد در صحنه زندگی روزمره و عملینیز خود را نشان داد.
امروزهروز نیز زندانیان سربلند و استواری چون نسرین ستوده، مجید توکلی، احمد زیدآبادیو بسیاری دیگر در حال شکستن فاصله به ظاهر پرنشدنی مبارزین اجتماعی، مدنی و سیاسیبا مردم عادی هستند. دیگر برایمان خیلی عادی شده که خبر و عکسی از مبارزی چوننسرین ستوده به سرعت در شبکه‌های مجازی و توسط افرادی با گرایشات و سبک زندگیبسیار متفاوت هم‌‌خوان شود. محبوبیت این عزیزان، روز به روز، گسترش می‌یابد و جامعهتمایل بیشتری می‌یابد تا این مبارزان را بیشتر و بهتر بشناسد.
خاطرههاشم خواستار٬ معلم عضو کانون صنفی معلمان ایران و از نیروهای ملی‌-مذهبی، نیز بهخوبی پیوند عمیقی را که میان مبارزان صنفی و مدنی با مردم عادی و حتی مجرمین خطرناکدر حال برقرار شدن است٬ نشان می‌دهد!
روشناست که، به مرور، بخش هر چه بیشتری از مردم ایران متوجه می‌شوند که برای رسیدن بهزندگی بهتر٬ نه تلاشهای فردی و شخصی و خودمحورانه که کوشش‌های جمعی و اجتماعی وسیاسی لازم است. شاید این تغییرات هنوز آن‌چنان که باید و شاید در صحنه عمل وزندگی بروز نیافته باشد٬ اما می‌توان و باید راههایی برای محکم‌تر کردن اینپیوندها و تبدیل آن به نیرویی اجتماعی یافت!
بهامید رسیدن آن روز بزرگ!

ادامه مطلب

متن پیاده‌شده صحبتهای معلم آزاده هاشم خواستار: پیوند رو به گسترش فعالین مدنی و مردم عادی

تگها |
سخنان هاشم خواستار درباره دموکراسی


بهنام خداوند جان و خرد
جانگرگان و سگان از همجداست متحدجانهای شیران خداست
دوستانو یاران آزادی خواه و دموکراسی خواه،
چیزیندارم که جهت زحماتی که برای آزادی و اندیشه دموکراسی خواهی من کشیده اید به شماهدیه کنم. اما، اشک هایی که در زندان ریختم، و خود می دانید که اشک ضعف نبوده،بلکه اشک عشق به آزادی و دموکراسی ایران بوده را به شما تقدیم می کنم تا پشت سرمسافری بریزید که از ایران تبعید و فراری شده است، و نام آن دموکراسی است که دراین یکصد و پنج سالی که از انقلاب مشروطیت می گذرد بسیار کم مهمان ما بوده است.
دستدر دست هم دهیم به مهر و با احزاب و مطبوعات و رسانه های آزاد و تمام اقوام وادیان و مذاهب و تشکل های صنفی و خلاصه تمام اینها به ایران قول دهیمکه، متحد در پناه دموکراسی، ایران را خواهیم ساخت.
امروزایران بیش از هر زمان دیگری نیاز به دموکراسی دارد. تنها دموکراسی، دموکراسی،دموکراسی، دموکراسی.
اندرینره میتراش ومیخراش تادم آخر دمی فارغ مباش
باتشکر
-چرا به شما میگن آقای دموکراسی؟
تونامه ها من [به این موضوع ] اشاره کردم. به این نتیجه رسیدم که این دموکراسی هستکه واقعن این ملت رو میشه [باش] نجات داد و همیشه از دموکراسی تعریف می کنم و قبولدارم که مملکت ایران با دموکراسی مسایلش حل خواهد شد؛ [مردم] به من لطف دارندیگه. حالا تو زندان بیشتر [این رو به من] می گفتن حتی اون کارکنان [زندان] میگفتن «آقای دموکراسی»، همینطور با خنده و اینا.
منیه چیز به شما بگم: سال ۸۳ موقعی که سه روز بازجویی پس میدادم میومدم خونه، خانوممزحمت می کشید منو می رسوند ولی برگشتن با تاکسی میومدم. تو تاکسی صحبت می کردم، یهروز، دیگه گفتن آقای خواستار جایی صحبت کردی. فهمیدم اینا مامور بودن تو تاکسی وبه اینا اطلاع دادن. خب اصولن روش من این هست که چه در تاکسی باشم چه در اتوبوسباشم چه در داخل زندان باشم، همین که حتی با یک نفر باشم بالفور از فرصت استفادهمی کنم؛ با سرباز، با اون پزشکش، با کارکنانش، با همه مساله دموکراسی رو مطرح میکنم که آقا ما تا شرایطمان، مملکتمان به دموکراسی نرسد امکان نداره که ما کشورتوسعه یافته داشته باشیم، در عین حال با مسالمت. ما طرفدار مسالمت هستیم. ماطرفدار جنگ نیستیم. جنگ طلب نیستیم و دعا می کنیم که، با منطق، این سران مملکت مابه عقل بیان و این مملکت، مثل کشور لهستان، مثل آفریقای جنوبی، به سمت دموکراسیبره، بدون درگیری.
دررابطه با امیدواری، من می خواستم یه مساله ای بگم که زمانی که منو از اطلاعاتبرگردوندند به زندان، همین سری ها، واقعن من خیلی امیدوار شدم. اینا منو فرستادنقسمت ممنوع الملاقات ها، موقعی که اونجا فرستادند فقط در حد پنج دقیقه یه نگاهیکردم و با اینا صحبت کردم که آقا جریان من این هست؛ به خاطر نامه هایی که از اینزندان و از شرایط زندان و از شرایط مملکت فرستادم من آزاد می شدم ولی منو آزادنکردند، برگردوندند زندان. واقعن اینو از ته دل میگم: آدم [اهل] ربا، [اهل] تجاوزبه عنف، قاچاقچی مواد مخدر، جاعل، سارق اینطور افرادی، اینا از من این حرف روگرفتند. می چرخه شهرداری، کارگری اتاق. همینطوری می چرخه. موقعی که به نوبت من می‌شد،اولن به هیچ عنوان نمی‌ذاشتند که من دست به جارویی بزنم، ظرفی بشورم؛ اصلا و ابدا.این ها واقعن افتخار می کردن ها، افتخار می کردن که من یک ذره یه چیزی از سفره شونبردارم بخورم و با اینا شریک بشم و چقدر تعارف می کردن.
-می دونستند که معلمید؟
اصلنمی دونستند که من معلم هستم که به جای خود؛ [وقتی] که می فهمیدن، می گفتن شما برایما دارید کار می کنید. اینجا بود که من فهمیدم که در این دو سال ها، واقعن مملکتتغییر کرده؛ مردم بیرون از زندان تغییر کردند. یعنی من اینجا فهمیدم که جایامیدواری هست که این مملکت به عقیده من به زودی- یعنی چون من هم مرتب که توی زندانبودم و توی اطلاعات هفده روز بالاخره در جریان مسایل نبودم و باز برگشتم به اینجااوضاع رو دیدم- داره تغییر می کنه.

ادامه مطلب

گشت و گذار آزادانه در شهر حق من است: حرف دل زنان ایران از زبان خواهر افغان!

تگها |۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه
گشت و گذار آزادانه در شهر حق من است!

توضیح: عکس از تجمع چند وقت پیش زنان افغانی در کابل گرفته شده است. در این تجمع زنان و مردان کابلی در حالیکه امنیت تجمعشان توسط نیروهای انتظامی دولت افغانستان تامین شده بود٬ به خیابان‌آزاری مردان متعصب و متحجر اعتراض کردند٬ همان اعتراضی که زنان ایران به خیابان‌آزاری‌های نیروی انتظامی و گشت ارشاد سرسپرده خامنه‌ای و نظام دارند!





ادامه مطلب

حضور فعالین زنان در خیابانهای تهران به مناسب پنجمین سالگرد کمپین

تگها |
فعالین زنان که برای جلب توجه مردم به خشونت فراگیر علیه زنان در ایران، پنجم شهریور ۱۳۹۰، اقدام به پخش نوار بنفش بین زنان کردند

پنجمشهريور ماه ۱۳۹۰،‌ تعدادي از فعالين جنبش زنان در راستاي آگاهي بخشي و جلب توجه مردم به پديده خشونت عليه زنان در حركتي نمادين به خيابانهاي شهر تهران آمدند. اينزنان كه ردي از خشونت بر چهره داشتند كارتهايي آويخته به نوار بنفش را، با تعريف وروايتي از خشونت، ميان مردم توزيع كردند. حركت مذكور در ادامه انتشار بيانيهتحليلي تعداي از فعالين حقوق زنان عليه خشونت فراگیرعله زنان انجام گرفته است.
بیشک یکی از مهمترین هدف های فعالین زنانی که در این حرکت مدنی خلاقانه شرکت کرده اند، رساندن این پیام به جامعه و به ویژه به زنان است که از بیان خشونتی که برشما رفته است در جامعه خجالت زده و شرمگین نباشید. ناهید میرحاج، یکی از فعالینیکه در این حرکت مدنی شرکت داشته است نوشته است: «...وقتی مي رفتم روبه روي مردم قرار ميگرفتم انگار مي فهميدند كه من خجالتي از ديده شدن ندارم...».
واکنشها چگونه بوده است
نگاهها همه بهت زده بود به صورت کبود من بود...
خانمینگاهی کرد و گفت انشالله دستش بشکنه من برات دعا می کنم اما برو طلاق بگیر...
زنها نگاه هايشان را از روي صورت دختر بر نمي داشتند گويي نمي خواستند باور كنند....
مرداندر منطقه سرسبیل خيلي بيشتر از [زنان از] ديدن چهره كبود دختر و قيافه غمگين ومتاثر مي شدند...
از خیابان گرگان تا بهار مردم خیلی بیتفاوت بودند ....

برگههای بنفش چه شدند
هیچکس برگه ها را رد نمی کرد. فقط به خانوم ها برگه دادم. همه در سکوت می گرفتندووقتی برگشتم هیچی روی زمین نبود. هیچ کس برگه را نیانداخته بود. احساس خوبی داشتمو فقط فکر می کردم که کاش برگه بيشتري داشتم (ناهید میرحاج).
با امضای بیانیه زیر اعتراض خود را به خشونت فراگیر علیه زنان در ایران اعلام کنید.


ادامه مطلب