برنامهریزی استراتژیک یا راهبردی برنامهریزی است که هدف آن مشخص کردن شیوه یا شیوههای رسیدن به هدف برای یک مجموعه است. این شیوه از برنامهریزی از تدوین یک چشم انداز و ماموریت برای هر تشکل آغاز میشود. پس از آن مسئولین تدوین برنامهی استراتژیک بر دو مسئله متمرکز میشوند:
1. نقاط قوت و ضعف داخلی. منظور این است که هر تشکلی دارای نقاط قوتی است که برای کسب برتری و رسیدن به اهداف بلندمدت خود باید از آنها نهایت استفاده را ببرد. در عین حال باید نقاط ضعف و پاشنههای آشیل خود را شناخته در صدد رفع آنها برآید و یا شرایطی را ایجاد نماید که امکان بهرهگیری از این نقاط ضعف را از طرف مقابل سلب کند. باید توجه داشت که نقاط قوت نیاز به تقویت و مراقبت دائمی دارند در غیر این صورت طرف مقابل نیز درصدد مقابله با آنها یا تقلید آنها برآمده و دیگر مزیتی برای ما نخواهند داشت که منجر به موفقیت شود.
2. فرصتها و تهدیدهای محیط. در هر محیطی فرصتهای بالقوهای وجود دارد که برای موفقیت باید آنها را شناسایی و با کمک نقاط قوت خود از آنها استفاده کرد تا جلوتر از طرف مقابل قرار بگیریم. این فرصتها میتواند برآمده از نقاط ضعف طرف مقابل باشد. در هر شرایطی تهدیدهایی نیز برای تشکل وجود دارد که میتواند به آن ضربه زده و آن را تضعیف کند. این تهدیدها ممکن است ناشی از نقاط قوت طرف مقابل باشد. یک مجموعه یا تشکل برای موفقیت در دستیابی به اهداف میبایست به نحوی از این تهدیدها اجتناب کند و خود را از آنها دور نگه دارد.
به این ترتیب برنامهی استراتژیک در سادهترین شکل میتواند حاصل ترکیب نقطهی قوت/فرصت، نقطهی قوت/تهدید، نقطهی ضعف/فرصت و یا نقطهی ضعف/تهدید باشد. پس از تدوین برنامهی استراتژیک هر تشکلی میبایست برنامههای کوتاهمدت و عملیاتی را برای تحقق برنامهی استراتژیک تدوین کند. این برنامهها میبایست دارای هدف عملیاتی بوده و نتیجهی آنها قابل ارزیابی باشد. خود برنامهی استراتژیک نیز قابل بازنگری است.
و اما آنچه در این 8ماهه در مورد جنبش سبز شاهد بودهایم، علیرغم همهی موفقیتها، ضعف اساسی در تدوین برنامههای دورنگر است. در واقع کار ما این بوده که به تقویم نگاه کنیم و ببینیم مناسبت آینده که میتوان در آن تجمعی برپا کرد چیست؟ و پس از برپایی نیز به خود فرصت بررسی نقاط ضعف و قوت را نمیدهیم و شتابزده به سراغ مناسبت بعدی میرویم بدون آنکه ارزیابی کنیم که تا چه حد به اهداف خود نزدیک شدهایم.
به عنوان مثال فرض کنید هدف ما تحمیل خواستههای جنبش (آزادی بیان، انتخابات آزاد و ...) به حاکمیت باشد. چرا در این 8ماه موفق به دستیابی نسبی به این هدف نشدهایم؟ شاید به این دلیل که خود را به یک ابزار – اینترنت – محدود کردهایم و از نقطهی قوت حاکمیت که رسانههای جمعی است غافل شدهایم. به این ترتیب شاید راهکار مطلوبتر هدف قرار دادن قشر پایین دست جامعه و شهرستانهای کوچکتر از طریق توزیع خبرنامه و سیدی باشد تا از اخبار واقعی آگاه شوند ضمن اینکه متوجه شوند ما مخالف دین اسلام نیستیم بلکه به شخصی و غیرحکومتی بودن دین و حق آزادی عقیده معتقدیم. از طرف دیگر شاید یک عامل عدم موفقیت این باشد که ما اقشار مختلف جامعه را با خود همراه نکردهایم زیرا به آنچه برای آنها اهمیت دارد بیتوجه بودهایم. قشر کارگر جامعهی ما این روزها با مشکلات اقتصادی زیادی دست به گریبانند ولی ما انگار حتی در شعارهای خود نیز آنها را از یاد بردهایم.
به این ترتیب اگر راهکار خود در این برهه از زمان را ایجاد ارتباط با اقشار مذکور بدانیم به نحوی که آنها نسبت به ماهیت جنبش آگاه شوند و حاکمیت نتواند از نقطهی قوت خود که فریب از طریق رسانههای جمعی است استفاده کند آنگاه توجه به مناسبتها نیز هدفمند خواهد شد. در عین حال یادمان باشد که ما و خلاقیتمان بیشمار راهکار برای پیشبرد جنبش میسازیم که محدود به هیچ مناسبتی نیستند. این که از چه راهکاری، در چه زمانی و به چه شکلی استفاده کنیم به نقاط قوت و ضعف ما و شرایط محیط و حاکمیت در هر زمان بستگی دارد. شاید اولین قدم برای اتاقهای فکر و رهبران جنبش تعیین این پارامترها باشد.
كاوه گفته:
گروه جالبي هستيد! اميدوارم كه در ايران باشيد
از تلاش فكريتان خوشم آمد، آنهم در وضعيتي كه احساسات غلبه دارد
البته در مورد نگاه سازماني كه داريد تصور ديگري دارم...
۲۹ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۱۲
ناشناس
آدرس جدید freevpn را اطلاعرسانی کنید
لینک بالارین را اصلاح کنید
http://freevpn3.mihanblog.com/
زنده باد آزادی
۲۹ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۳۰
The Godfather گفته:
سلام لطفا به ما هم سر بزنید نقاط مشترک زیادی با هم داریم
rahesabzeomideiran.blogspot.com
۲۹ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۳۷
ناشناس
آقا هفته ای یه پست؟؟!!
همین؟؟!!
۴ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۲۹