۴۸ گروگان ایرانی٬ تعدادی زائر واقعی٬ تعدادی ماموران امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی!

تگها |۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه


درباره هویت ۴۸ گروگان ایرانی در سوریه بحثهای زیادی صورت گرفته٬ از طرفی عده زیادی این ۴۸ نفر را از ماموران نظامی و امنیتی رژیم می‌دانند و از سوی دیگر عده‌ای از افراد مستقل و خوشنام هم با اتکا به اطلاعات شخصی خودشان و آشنایی با بعضی گروگانها و خانواده‌هایشان ادعای رژیم را مبنی بر زائر بودن این افراد تایید میکنند.

در گفتگویی که یکی از دوستان ساکن ایران با چند نفر از اعضای خانواده این گروگانها داشته٬ اطلاعاتی به دست آورده که نشان می‌دهد هر دو ادعای بالا بخشی از حقیقت را بیان می‌کند٬ یعنی در واقع جمهوری اسلامی برای پوشش دادن به انتقال یکسری از نیروهای نظامی و امنیتی خود تعدادی از زائرین از همه جا بی‌خبر را هم همراه آنها به سوریه فرستاده است. شرح این دوستمان از این ماجرای تلخ را که از زبان این خانواده‌ها شنیده‌ام در ادامه خواهم آورد٬ به این امید که زائرین واقعی از این مهلکه خارج شوند.



عکسی از گروگانهای ایرانی


موسسه‌ای که مسئول اعزام این زائرین بوده موسسه خدماتی فرهنگی ثامن‌الائمه نام دارد. دفتر مرکزی آن در اصفهان
(چهارباغ خواجو جنب کتابخانه ابن‌مسکویه) است و دفاتری هم در تهران و مشهد دارد. این موسسه که توسط تعدادی از سپاهیان تاسیس شده٬ در ابتدا به اعزام اعضای سپاه و ارتش به مشهد و اماکن زیارتی مشغول بود اما به مرور و با توجه به ارتباطات وسیعش با دیگر نهادهای حکومتی و قیمتهای ارزانترش٬ کار خود را به مکه و مدینه و سوریه و عراق و حتی مراکز توریستی مثل دبی و کیش هم گسترش داد و افراد عادی هم می‌توانستند از امکانات آن استفاده کنند.

بعد از گسترش درگیریها در سوریه٬ این موسسه مانند دیگر موسسات تحت پوشش سازمان حج و زیارت اعزام تورهای عادی زیارتی به سوریه را متوقف کرد اما حداقل در مورد این ماجرای اخیر٬ به طور گزینشی اقدام به اعزام زائر به دمشق کرده. ماجرا از این قرار بود که از طرف سپاه به تعدادی از بازنشستگان زنگ می‌زنند و از آنها دعوت میشده که با شرایط خاص (تخفیف ويژه و قسط بندی) راهی سوریه شوند. درمقابل این مساله که شرایط سوریه عادی نیست٬ پاسخ داده میشده که دمشق آرام است و حلب هم که کمی ناآرام بوده٬ آرام شده است. ضمنا روی انگیزه‌های مذهبی و تقارن این تور با تولد امام حسن (۱۴ مرداد) تاکید میشده است. متاسفانه تعدادی از دعوت‌شدگان به خاطر شرایط نامناسب اقتصادی و همینطور انگیزه‌های مذهبی و همینطور تضمینی که مسوولین سپاه درباره شرایط امن دمشق داده بودند٬ دعوت را می‌پذیرند. در مصاحبه‌ای هم که رسانه‌های حکومتی از فردی که ادعا شده با برادر مدیر هتل ثامن‌الائمه کرده‌اند٬ روی این تخفیف ویژه و قسطی بودن و مقارنتش با تولد امام حسن تاکید شده که مساله درستی است.


مسوولان این موسسه در ابتدا قصد اعزام زنان را نداشتند و تاکید می‌کرده‌اند تنها مردان می‌توانند در این سفر باشند٬ اما با توجه به اصرار چند خانواده می‌پذیرند که تعدادی معدودی از زنان که ظاهرا زیر ده نفر بوده‌اند٬ همراه خانواده‌هایشان اعزام می‌شوند.


یک مساله که همان اول موجب تعجب خانواده‌ها شده این بوده که در حالی که اصفهان پرواز مستقیم به دمشق دارد و همیشه پروازها از اصفهان به دمشق انجام میگرفته٬ این‌بار از خانواده‌ها خواسته‌اند که برای پرواز به تهران بروند و پرواز به دمشق از تهران صورت میگیرد.


در کنار بقیه ضد و نقیض‌گوییهای فاحش مقامات حکومتی٬ در بعضی جاها اشاره شده که اینها در حال برگشت از سوریه بودند و در مقابل جاهای دیگر از جمله در صحبتهای صالحی در ترکیه گفته شده که در ۱۴ مرداد تازه به دمشق رسیده بودند. واقعیت هم همین بوده که این افراد روز ۱۴ مرداد مصادف با تولد امام دوم شیعیان تازه وارد دمشق شده بودند که در مسیر فرودگاه به محل اقامت٬ این حادثه اتفاق می‌افتد. ظاهرا این واقعیت شک‌برانگیز که در اوج درگیریهای سوریه و بعد از اتفاق بمب‌گذاری در دفتر وزیر دفاع بشار در دمشق٬ جمهوری اسلامی اقدام به اعزام افرادی به سوریه کرده٬ تعدادی از مسوولین جمهوری اسلامی را به صرافت این انداخته بوده که موضوع را وارونه جلوه بدهند و مدعی شوند این افراد در حال برگشتن از سوریه بودند که این حقیقت ندارد و اینجا هم ضد و نقیض‌گوییهای خود مقامات این را ثابت کرد.

افرادی که در دو اتوبوس دیگر بودند٬ به این هم اشاره کردند که در کنار بازنشستگان تعدادی هم شاغل سپاه هم در پرواز حضور داشتند. ظاهرا یکی از کارکنان فرودگاه٬ اطلاعات این پرواز «خاص و غیرعادی» از ایران را به ارتش آزاد می‌دهد و آنها هم موفق میشوند یکی از سه اتوبوس را بربایند.  بعد از این حادثه٬ بقیه افراد و در واقع زائرین واقعی این کاروان به طور طبیعی دچار ترس و نگرانی می‌شوند و دیگر تمایلی به ماندن در آن شرایط بحرانی دمشق را نداشته‌اند٬ اما ظاهرا مقامات جمهوری اسلامی برای اینکه ثابت کنند مساله فقط زیارت بوده و نه چیز دیگر٬ اجازه برگشت به کاروان را نمی‌دهند و زوار٬ سه روز با ترس و لرز را در دمشق سپری میکنند. در غیرعادی بودن شرایط همین بس که ظاهرا حرم حضرت رقیه کاملا بسته بوده و مسوولین سوری آن را برای این کاروان باز میکنند.

بعد از این ماجرا به خیلی از ضد و نقیض‌گوییهای مقامات حکومتی اشاره شده که ثابت میکند که قضیه کاملا فراتر از اعزام زوار عادی است اما چیزی که من بالشخصه ندیدم جای دیگری اشاره بشود٬ این مساله است که رژیم اسامی این چهل و هشت نفر (به جز یک نفر که احتمالا فردی عادی است) را اعلام نمیکند. در موردی که چند ماه پیش در اسفند سال ۹۰ اتفاق افتاده بود و ۱۱ ایرانی در سوریه به گروگان رفتند٬ رژیم بلافاصله اسامی‌شان را اعلام کرد٬ چون همگی‌شان زوار عادی بودند. اما این‌بار قضیه فرق دارد و رژیم برای لو نرفتن نیروهای خاص نظامی و امنیتی‌اش در این کاروان هیچ اسمی (حداقل به طور علنی) اعلام نکرده است. متاسفانه این احتمال وجود دارد دود این قضیه به چشم زوار عادی این کاروان هم برود.


بعد از برگشت٬ برای کاروان و خانواده‌های گروگانها به طور جدی این سوال مطرح شده که چرا سپاه در این شرایط و به این شکل وبا اصرار و تخفیف و ... این تعداد را عازم سوریه اسیر جنگ داخلی کرده و با توجه به موارد مشکوک زیادی که در بالا به بخشی‌اش اشاره شد٬ الان خانواده‌ها شکی ندارند که اسیر بازیهای سیاسی سپاه و حکومت شده‌اند. در چند روز اول این افراد و خانواده‌ها درباره اتفاقات با دوستان و آشنایان صحبت میکردند که من هم از همین طریق این اطلاعات را به دست آوردم٬ اما بعد از چند روز مسوولین به طرق مختلف (اینکه اگر صحبت کنید جان گروگانها به خاطر می‌افتد و ما خودمان از طریق دولت ترکیه و ... پیگیر کارها هستیم و شما نگران نباشد و حتی تهدید که این قضیه به امنیت ملی مربوط است و خودتان را به دردسر نندازید و ...) خانواده‌ها و اعضای اعزامی را وادار کرده که دیگر هیچ حرفی در این باره نزنند. جو نارضایتی و احساس بازی خوردن از سپاه در میان این خانواده‌ها بسیار بالاست اما به خاطر صحبتهایی که با آنها شده٬ فعلا سکوت اختیار کردند.


خوشبختانه در صحبتهای اخیر یکی از فرماندهان ارتش آزاد خواندم که به این اشاره شده که «تعدادی» از گروگانها و نه همه آنها برای ماموریت نظامی و از طرف جمهوری اسلامی به سوریه آمده‌اند و ظاهرا خود ارتش آزاد هم متوجه واقعیت مساله شده است. فکر میکنم وظیفه همه ماست که از ارتش آزاد و مجامع بین‌المللی بخواهیم که تعدادی از گروگانها که زوار بی‌گناه و از همه‌جا بی‌خبرند را آزاد کند و حساب آنها را با نیروهای ویژه امنیتی و نظامی به‌گروگان‌رفته یکی نکند. البته مسوولیت اصلی هر اتفاقی که برای این گروگانها بیفتد جمهوری اسلامی است که باز هم مثل ماجرای انتقال مواد منفجره در سال ۱۳۶۵ در ساکهای حجاج عربستان از پوشش مردم عادی برای عملیات تروریستی‌اش استفاده کرده است.


به امید آزادی زوار واقعی و بی‌گناه و به امید به مجازات رسیدن تروریستهای جمهوری اسلامی در سوریه و مسوولان رده‌بالایشان!



ادامه مطلب

درباره موسسه فرهنگی خدماتی ثامن‌الائمه

تگها |



یکی از دوستان ساکن ایران: در گروگانگیری ۴۸ نفر ایرانی توسط ارتش آزاد٬ نام موسسه فرهنگی خدماتی ثامن‌الائمه به عنوان موسسه مسوول اعزام این ۴۸ نفر برده شد. متاسفانه علی‌رغم بحثهای فراوانی که درباره این ماجرا شده٬ خیلی کم درباره این موسسه صحبتی شده٬ موسسه‌ای که حداقل بخش مهمی از فعالیتهایش علنی است و بنا به ادعای مسوولانش سالانه صدها هزار مسافر را در ایران و خارج از ایران جا‌به‌جا میکند و به سادگی می‌توان درباره آن اطلاعات با‌ارزشی به دست آورد. با توجه به اینکه دفتر مرکزی این موسسه در اصفهان است و این امکان برایم مهیا بود که در حد توان درباره‌اش تحقیقی بکنم٬ در دو هفته اخیر چنین کردم.

آرم موسسه ثامن‌الائمه



پیش از شروع تنها این نکته را یاد‌آور شوم که اطلاعاتی که در ادامه خواهید خواند٬ درباره جنبه‌های علنی و روشن این موسسه است و من هم بیشتر مطالب زیر را از بروشورهای خود موسسه و همینطور روزنامه‌ها و گفته‌های بعضی اشخاص آشنا به دست آورده‌ام.

تاریخچه : این موسسه توسط اعضای رده بالای سپاه پاسداران و در سال ۱۳۷۰ و با اعزام ایثاگران به مشهد فعالیت خود را آغاز می‌کند. به مرور فعالیتهای این موسسه گسترش می‌یابد و اعزام به سوریه٬ لبنان٬ عمره مفرد٬ عراق٬ کیش و دبی را هم در می‌گیرد.
در حال حاضر این موسسه به عنوان یکی از موسسات اصلی اعزام بازنشستگان سپاه و ارتش به سفرهای زیارتی و توریستی فعالیت میکند٬ اما فعالیت آن به بازنشستگان و کارکنان دولت محدود نیست و سالهاست که با توجه به روابط وسیعش با دیگر ارگانهای حکومتی و از جمله سازمان حج و زیارت٬ دراعزام افراد عادی به خصوص به اماکن زیارتی نقش مهمی بازی میکند.

دفاتر موسسه : دفتر اصلی این موسسه در اصفهان (چهارباغ خواجو جنب کتابخانه ابن‌مسکویه تلفن
 ۲۲۰۴۸۴۸) است و دفاتری در تهران (خیابان گاندی٬ نبش کوچه یازدهم تلفن ۲۲۳۹۵۰۹-۱۲) و مشهد (خيابان خسروي نو روبروي هتل جنت تلفن ۸۸۷۷۶۰۱۵) دارد. هر فرد عادی با مراجعه به این دفاتر می‌تواند در تورهای مختلف این موسسه ثبت‌نام کند.

آماری از گسترش فعالیتها

در یکی از رپرتاژها آگهی‌های این موسسه ذکر شده که در سال ۸۲ این موسسه به عنوان یکی از شرکتهای مجری عملیات عمره سازمان حج و زیارت٬ بیش از یکصد و ده هزار نفر را به عربستان سعودی اعزام کرده و سالیانه در کل بیش از ۲۵۰ هزار نفر مسافر را جابه‌جا میکند.

ارتباطات با نهادهای حکومتی

در بالا اشاره شد که موسسه ثامن‌الائمه به عنوان یکی از شرکتهای مجری سازمان حج و زیارت فعالیت میکند٬ اما دامنه همکاری این موسسه با دیگر نهادهای حکومتی بسیار فراتر از اینهاست. به عنوان چند نمونه می‌توان به اینها اشاره کرد:

-این موسسه به همراه
بنياد تعاون بسيج٬ سازمان سياحتي و مراكز تفريحي بنياد مستضعفان٬ حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي٬ كانون اتومبيلراني و جهانگردي٬ شركت هواپيمائي ايران اير تور٬ سازمان سياحتي و فرهنگي كوثر و شركت بازرگاني شاهد یکی از هشت سهامدار موسسه نسیم صبح است که بین سالهای ۷۷ تا ۸۹ در اعزام زائر به عراق و سوریه فعالیت میکند (از فعالیت احتمالی موسسه نسیم صبح در سالهای بعد اطلاعی در دست نیست)

-بنا به گفته مدير نمايندگي سازمان حج و زيارت در سوريه ، یکی از طرحهای این سازمان که در دیدار حسين اكبري معاون سازمان حج و زيارت و مهندس كلش معاون وزارت گردشگري سوريه به تصویب رسیده٬ توسط موسسه ثامن‌الائمه و موسسه شمسا اجرایی شده است.

-در رپرتاژ آگهی که در بالا از آن صحبت شد٬ آمده بود که در سال ۸۸ این موسسه در سالن اجتماعات تبلیغات اسلامی مشهد٬ این موسسه همایش سراسری مدیران آژانسهای زیارتی و سیاحتی برگزار میکند. جالب توجه است که در این همایش «مدیران فرودگاهایی اصفهان (مهندس بهشتی) و مشهد و مدیر عتبات سازمان حج و زیارت» حضور داشته‌اند.

-همچنین بنا به گفته یکی از آشنایان٬ طبق توافق این موسسه با سازمان تاکسیداری اصفهان٬ تاکسیداران اصفهانی می‌توانند از تسهیلات این موسسه استفاده کنند.


فعالیتهای فرهنگی

بنا به گفته محمدحسن سالمی مسوول دفتر مؤسسه ثامن الائمه در اصفهان این موسسه سالانه در حدود یک‌میلیارد تومان صرف فعالیتهای فرهنگی میکنند. بخشی از این فعالیتها بدین شرحند:

مراکز قرانی: از سال ۷۹ این موسسه شروع به تاسیس مراکز آموزش قران کرده که بنا به گفته مدیر عامل این موسسه در سال ۸۸ ٬ ده مرکز آموزش قران با ظرفیت ۸۰ هزار نفر زیر پوشش این موسسه بوده‌اند.

-این موسسه صاحب بزرگترین مرکز رسمی آموزش قران به صورت آنلاین در ایران است که علاقه‌مندان می‌توانند پس از گذراندن دروس به شکل آنلاین مدرک معتبر و مورد تایید نهادهای جمهوری اسلامی دریافت کنند.

-دبستانهای دینی: همچنین این موسسه در شهر اصفهان دو دبستان پسرانه (
خ نشاط – جنب ایران خودرو – کوی شهید طالبی) و دخترانه (خ فردوسی – مقابل منوچهری – نبش نهر چرخاب) به نام نسیم رحمت رضوی دارد که در آن دانش‌اموزان آموزشهای دینی و سیاسی مدنظر حکومت را میبنند.

انتشارات: این موسسه در حوزه نشر هم فعال است و از جمله در سال ۸۲ کتابی تحت‌عنوان
زی‍ارت‌ چ‍ی‍س‍ت‌؟ زائ‍ر ک‍ی‍س‍ت‌؟ منتشر کرده است.

مدیریت موسسه

مدیر عامل و صاحب امتیاز این موسسه فردی به نام سعید سعادتی کوکج است که بنا به گفته یکی از افراد مطلع وی
جانشين كانون بازنشستگان ستاد كل سپاه پاسداران نیز هست.

دفتر موسسه ثامن‌الائمه در دمشق

مدیریت این دفتر به عهده فردی به نام
حمید رضا گلابچیان است و حجه‌الاسلام حسن غزالی اصفهانی مدیریت فرهنگی آن را به عهده دارد. در مراسمی که دفتر دمشق این موسسه به مناسبت مرگ آیت‌الله حسن امامی دراواخر سال ۸۹ برگزار می‌شود٬ نماینده رهبر جمهوری اسلامی و نماینده آیه‌الله مکارم سخنرانی میکنند.این موسسه مدارسی ویژه کودکان و نوجوانان ایرانی در دمشق دارد که مدیریتش به عهده فردی به نام شاه‌زیدی است.


امیدوارم این مطلب کوتاه درباره این موسسه عظیم دریچه‌ای باشد برای مطالب کاملتر و دقیق‌تر درباره این موسسه عظیم و نقش‌آفرین.



ادامه مطلب

باز هم همدلی مردم و فراری دادن گشت ارشاد: این بار خیابان خواجه عبدالله!

تگها |۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

در عرض حدود دو ماه اخیر این شش یا هفتمین موردی است که بالشخصه از آن مطلع شده‌ام! بیش باد!

 «حوالی خواجه عبدالله ولوله ای بر پا بود. دو ماشین گشت ارشاد دختری را گرفته بودند و ماموران زن با همراهی ماموران مرد سعی داشتند وی را به زور وارد ون نیروی انتظامی کنند. دخترک با تمام وجود مانع از این کار می شد. این کشمکش ها ادامه داشت تا اینکه پس از مدتی کوتاه، مردمی که جمع شده بودند شروع به “هوو” نمودن ماموران انتظامی کردند. آخر آنچنان رفتار ماموران، آنهم با آن دخترک نحیف، تند و وحشیانه بود که مردم هم صدایشان در آمده بود. متاسفانه از این دست روایت را بسیار شنیدیم و دیدم، اما نکته تاسف برانگیز این ماجرا لحظه ای بود که مامور نیروی انتظامی از پشت بلندگوی ماشین، در پاسخ به “هوو” نمودن اعتراضی مردم؛ لفظ بسیار رکیکی را خطاب به مردم گفت.
 این کلمه آنچنان رکیک زشت و حیوانی بود که مردم بی درنگ به سمت دو خودرو حمله ور شدند. شیشه های دو ماشین را شکستند و مامورانی که جان خود را در خطر می دیدند، سوار بر آن دو خودرو، مکان را به سرعت ترک کردند.
 در آن طرف ماجرا مردم خرسند و خوشحال از نجات دادن دخترک، و خشمگین از برخورد وحشیانه ماموران با آن زن و نیز فحاشی ماموری که وظیفه اش امنیت روانی و اخلاقی جامعه بود.»

 به نقل از سحام‌نیوز
http://sahamnews.net/1391/​04/217581/

 پ.ن. یکی از دوستان می‌فرمایند شاهد چنین اتقاقی بوده‌ ولی نه مامور فحش رکیکی داده و نه مردم شیشه شکستند. ولی هو کردن و نجات دادن دختر و فرار کردن گشت ارشاد اتفاق افتاده. نمی‌توان گفت که ایا دو اتفاق در دو روز و ساعت مختلف افتاده یا اینکه روایت سحام‌نیوز با اغراق همراه است. در هر حال اصل قضیه جمع شدن مردم و هو کردن گشت ارشاد و نجات دادن آن دختر است٬ یعنی حمایت مردم از حق انتخاب پوشش و مقابله با گشت ارشاد!
 عکس مربوط به عاشورای ۸۸ است

به نقل از صفحه فیسبوک من از گشت ارشاد متنفرم
ادامه مطلب

وقتی لاله اسکندری ماموران گشت ارشاد را کتک می‌زند و نیروی انتظامی هیچ غلطی نمی‌تواند بکند!

تگها |



 قبلا درباره ماجرای دستگیری لاله اسکندری در برج میلاد از قول دوستانی که حضور داشتند٬ نوشته بودم که خانم اسکندری برخورد محکمی با گشتی‌ها داشته. به تازگی خبری از قول سایتهای حکومتی خواندم که نشان می‌دهد قضیه بسیار فراتر بوده و ایشان با ماموران وقیح گشت ارشاد برخورد مناسبتری داشتند. شرح ماجرا از قول سایت حکومتی در پایین آورده می‌شود٬ تنها توجه دوستان را به این جلب کنم که برخلاف باور عمومی دست این حکومت برای هر کاری باز نیست و بسیاری جاها نیز مجبور است کوتاه بیاید و عقب‌نشینی کند. باشد که قدر قدرت و اتحادمان را بیشتر بدانیم!

 «چندی پیش مامورین ناجا که برای اجرای قانون عفاف و حجاب در محل کنسرتی حاضر شده بودند با خانم بازیگری مواجه می‌شوند که وضعیت ظاهری وی نیاز به تذکر داشت. اما این خانم بازیگر بی‌اعتنا به مامور ناجا راه خود را ادامه می‌دهد و مجددا مورد اعتراض مودبانه مامورین قرار می‌گیرد. تذکر مجدد باعث می‌شود این بازیگر نامی سینما مقابل چشم حاضرین ابتدا شروع به فحاشی کند و بعد هم با تندی و توهین به ناجا به سمت یکی از مامورین حمله ور شود و به صورت وی چنگ بزند. طبیعی است که وی دستگیر و بازداشت شود. در خبر‌ها نیز آمد که چند تن از مامورین ناجا از وی شکایت شخصی کرده‌اند. تا اینجای ماجرا آن چیزی است که در رسانه‌ها منتشر شد.
 اما سرنوشت این خانم چه شد؟ با وی چه برخوردی صورت گرفت؟ برای این تخلف محرز وی چه مجازاتی در نظر گرفته شد؟ آیا برخوردی که با وی شد می‌تواند درس عبرتی برای دیگران شود؟ آیا مر قانون و عدالت در صدور حکم قضائی برای این خانم بازیگر اعمال شده است؟ متاسفانه قانون اجرا نشد. وی برخلاف بقیه متهمین بجای بازداشتگاه به نمازخانه ناجا راهنمائی می‌شود و مدت کوتاه بازداشت خود را در آنجا بسر می‌برد. پس از دستگیری حداقل ده نفر از مسئولین تماس می‌گیرند و ناجا را تحت فشار قرار می‌دهند تا وی را آزاد کنند. نهایتا نیز وی آزاد می‌شود و مامورین ناجا مجبور می‌شوند شکایت خود را پس بگیرند.»

 با درود به خانم اسکندری که مقابل تعدی به حقوق شخصی‌شان محکم ایستادند!
 منبع خبر: http://www.teribon.ir/​archives/111747
ادامه مطلب

شرح درگیری مردم با گشت ارشاد در خیابان صفاییه قم (۸ تیر ۹۱)

تگها |
عکسی از درگیری مردم قم با گشت ارشاد

 یکی از دوستان:

 «گشت ارشاد به یک مادر با پسر و دخترش گیر میده اونا رو میخواسته بکنه تو ماشین که یه پس‌گردنی هم به دختره میزنه. که مردم میریزند وسط و شعار میدن ولش کن ولش کن و هو میکشن.
 یه ماشین سمند پلیس هم میاد. یه جوونه به یه پلیس تو این ماشین تیکه میندازه که پلیسه پیاده میشه این دو تا هم با هم درگیر میشن که مردم دوباره میان و دهن این پلیسه رو صاف میکنند. پلیسها میخواستن این پسر رو دستگیر کنند که که مردم فراریش میدن
 بعد مردم میرن جلوی ماشین گشت و مدام به ماشین میزنند که باید این چند تا رو پیاده کنی.
 یه ۳۰ ۴۰ دقیقه‌ای مینی‌ترافیکی اونجا میشه تا بلاخره گشت اونا رو پیاده کرد! (ظاهرا تاکسی‌ها جلوی حرکت ون رو گرفته بودند و هر چه پلیس میخواسته که حرکت کنند٬ حرکت نمیکردند!)

 بعد کلی نیرو کمکی پلیس اومد و با تهدید به اسپری زدن و ... مردم رو متفرق کردند.»

 تو دهنی زدن مردم به گشت ارشاد و نیروی انتظامی و فرمانده کل قوا در همه‌جای ایران شیرین است٬ اما مطمئنا در شهر قم این شیرینی صدچندان است!

 با تبریک به مردم قم و آرزوی تکرار چنین روزهای شیرین و غرورآفرینی!

فیلمی از مبارزه مردم قم با گشت ارشاد

صفحه فیسبوک من از گشت ارشاد متنفرم
ادامه مطلب

پیاده‌روی هرزه ها و آینده فمینیسم

تگها ، ، ، |۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

نوشته پیش روی ترجمه‌ای است آزاد از مقاله‌ای با عنوان «SlutWalks and the future of feminism» به قلم جسیکا والنت که در روزنامه واشنیگتون  پست در تاریخ ۳ جون ۲۰۱۱ منتشر شده است. امیدواریم  این نوشته دریچه‌ای باشد به سوی آشنایی با تاکتیک های نوین مبارزه اجتماعی و تغییر در نوع نگاه به مبارزه مدنی از حالت سنتی و انفعالی به مبتکرانه و فعال.
بیشتر از ۴۰ سال پیش بود که فمینیست‌ها سوتین‌ها و کفش‌های پاشنه‌بلندشان را در رقابت دختر شایسته سال ۱۹۶۷ به سطل زباله انداختند -که از همان زمان بود که افسانه سوتین‌سوزی ای آغاز شد که هیچوقت هم به پایان نمی‌رسد. و امروز تعدادی از زنان جوان در راهپیمایی‌هایی موسوم به «پیاده‌روی هرزه‌ها[۱]» در حالی برای اعتراض به آزار جنسی به خیابان‌ها آمدند، که پوشش‌شان چیزی بیشتر از همان سوتین‌ها و کفش‌های پاشنه‌بلندی نیست که زمانی مادران پیشروی فمینیست‌شان «اشیایی برای سرکوب زنان» می‌نامیدند.

پیاده‌روی هرزه‌ها در تورونتوی کانادا همراه با شعارهای «ما خواهان احترام هستیم»، «متجاوزان جنسی را سرزنش کنید نه قربانیانشان را»،‌ «لباس من دعوت به خشونت نیست»، «تجاوز افتخار نیست» و . . . 
پیاده‌روی هرزه‌ها نامی بحث‌برانگیز است، و همین بحث برانگیز بودن آن تا حدودی باعث انتخاب این نام توسط سازمان‌دهندگان این حرکت اعتراضی شد. همچنبن دلیل اینکه بسیاری از معترضین پوشش بسیار کمی دارند نیز همین اسم است (هرچند بعضی نیز شلوارهای گشاد می‌پوشند). هزاران زن -و مرد- بر علیه این عقیده که آنچه زنان می‌پوشند٬ می نوشند و نوع رفتارشان آنها را هدف تجاوز جنسی قرار می‌دهد تظاهرات می کنند. پیاده‌روی هرزه‌ها با حرکتی محلی که توسط پنج زن در تورنتوی کانادا سازماندهی شده بود شروع شد و حالا با برنامه هایی در بیش از ۷۵ شهر از کشورهای آمریکا و کانادا تا سوئد و آفرقای جنوبی گسترش یافته است. راهپمایی هرزه ها در کمتر از چند ماه موفق‌ترین کنش فمینیستی در ۲۰ سال گذشته شده است.
در جنبش فمینیستی که معمولا هدفش تنها حفظ زمین مبارزه و ارتباط با جامعه است٬ پیاده‌روی هرزه‌ها یادآور گذشته مردمی‌تر و گسترده‌تر فمینیسم است و به ما تصویری از آینده می‌دهد.
این راهپیمایی‌ها معمولا توسط زنان جوانی سازماندهی می شود که ابایی از به کار بردن تاکتیک های تهاجمی و تحریک برانگیز ندارند، مساله‌ای که باعث شده این رویدادها در جلب توجه رسانه‌ها و همین طور جلب علاقه شرکت کنندگان، در قیاس با کنش‌های سازمان‌های فمینیستی که از سازماندهی قوی‌تر و بودجه بیشتر برخوردارند، بسیار موفق‌تر باشند. در حالی که همه فمینیست ها ممکن است با شیوه پیام رسانی «پیاده‌روی هرزه‌ها» موافق نباشند،‌ این اعتراضات توانسته است به گونه‌ای شوق مجازی را به کنشی شخصی تبدیل کند که پیش از این در جنبش فمینیستی در چنین سطحی متحقق نشده بود.
اعتراضات بعد از آن آغازشد که  در ژانویه ۲۰۱۱ افسر پلیسی در دانشگاه یورک تورنتو به دانشجویان گفت اگر زنان می خواهند مورد تجاوز جنسی قرار نگیرند باید مثل «هرزه ها» لباس نپوشند (اگر تصور می‌کردید این حرف که «آن زن خودش هم می‌خواست»٬ مربوط به گذشته‌های دور بوده است٬ سخت در اشتباهید).
بنا به گفته هیتر ژارویس، دانشجویی در تورنتو و یکی از بنیانگذاران حرکت راهپمایی هرزه ها٬ اظهارات نامعقول و تکاندهنده افسر پلیس٬ او و دیگر سازماندگان را به گونه ای منقلب کرد که آنها شدیدا در پی جوابی برآمدند. او گفت «ما بیزار و خشمگین شده بودیم و قصد داشتیم کاری غیر از عصبانی بودن انجام بدهیم». آنها با مخالفت با این عقیده که زنان جوان به فمینیسم بی علاقه و بی توجه هستند، خود را سازماندهی کردند. آنچه که ژارویس امیدوار بود به راهپیمایی دست کم ۱۰۰ نفره بینجامد به راه‌پیمایی بیش از ۳۰۰۰ نفر تبدیل شد. تعدادی از راهپیمایی کنندگان روی تن خود عبارت «هرزه» را نگاشته بودند، دیگران هم با پلاکاردهایی که روی آنها نوشته شده بود «لباس من به معنی موافقت (رضایت) نیست» و یا «غرور هرزه‌گی» به راهپیمایی آمده بودند.
ایده ای که لباس و پوشش زنان را به احتمال اینکه  آنها مورد تجاوز قرار می گیرند ربط می دهد، باوری خطرناک است که فمینیست ها برای دهه ها سعی کرده اند نادرستی آن را نشان دهند. علی رغم همه تلاش ها و تحقیقات، این سو تفاهم فرهنگی همچنان باپرجاست. بعد از آنکه دختری ۱۱ ساله در تگزاس مورد تجاوز جنسی گروهی قرار گرفت، روزنامه نیویورک تایمز داستانی را که مورد انتقاد گسترده ای نیز قرار گرفت، منتشر کرد که توصیفی بود از اینکه چگونه آن دختر «بزرگتر از سن خود لباس پوشیده بود» و آرایش داشت؛ گویی آنکه شیوه پوشش آن دختر می توانست توجیهی برای تجاوز آن ۱۸ مرد به او باشد. در اسکاتلند، نیز، یک مدرسه راهنمایی به قصد بازداشتن کودک آزاری، درخواست کرده است که یونیفرم ها گشادتر و بلندتر شوند.
در صحبت با دانش اموزان کالج٬ آنها معمولا ابراز می‌کنند که از نظر آنها شیوه پوشش زنان نمی‌تواند توجیهی برای تجاوز به آنها باشد٬ ولی- و تقریبا همیشه یک ولی وجود دارد- آیا خود زنان نباید اینقدر عاقل باشند که لباسهای وسوسه برانگیز نپوشند؟
آنچه که من سعی دارم برای این دانش آموزان توضیح دهم قسمتی از پیامی است که اعتراضات پیاده روی هرزه‌ها هم قصد دارند در ابعادی بزرگتر به مردم منتقل کنند. که درست است تعدادی از زنان لباس هایی کوتاه، تنگ یا وسوسه برانگیز بر تن دارند- شاید به این علت که بیرون هوا گرم است، شاید به این علت که این مد روز است یا شاید فقط به این علت که آنها فکر می کنند به این صورت جذاب هستند، و این مساله هیچ اشکالی هم ندارد. زنان با هر پوششی که دارند لایق این هستند که از خشونت در امان باشند. اما حقیقت ناراحت کننده این است که یک دامن کوتاه بیشتر از آنچه که یک گونی سیب‌زمینی باعث تحریک متجاوز نمی شود.
همان طور که پلاکاردی در پیاده‌روی هرزه ها در تورنتو نوشته بود: «به ما نگویید چگونه بپوشیم. به مردان بگویید تجاوز نکنند». همین موضع فعالانه و پر از خشم پیاده‌روی هرزه هاست که من را به آینده بسیار امیدوار می کند.
فمینیسم معمولا در موضع دفاعی قرار دارد. برای مثال وقتی فعالین حقوق زنان علیه قطع بودجه برنامه «بارداری برنامه ریزی شده[۲]» می جنگیدند، سخنی از این که سقط جنین قانونی است و باید [توسط دولت] تامین بودجه شود، نمی آوردند. به جای آن، حامیان سقط جنین به عموم مردم اطمینان می دادند که کلینک های ارایه دهنده برنامه «بارداری برنامه ریزی شده» معاینات مربوط به پستان و تشخیص سرطان را هم ارایه خواهند داد. اینها البته خدماتی مهم و حیاتی هستند اما پیام این تضمین‌ها از «خواسته آزادی سقط جنین» در روزهای ابتدایی جنبش حقوقی سقط جنین بسیار فاصله داشت.
سازمان‌های با ثبات و قانونی دلیل خوبی برای انجام کارهای خود به شیوه ای که خوشایند جریان عمومی جامعه باشد٬ دارند؛ آنها نیازمند حمایت دولت و تامین بودجه خود از راه های خیریه و اهدا‌کنندگان هستند. اما در این صورت فقط پیامی سربسته و نا‌شفاف به ما خواهد رسید!
ژارویس می گوید «ما اسم بحث بر انگیزی بر خود گذاشته ایم. آیا هدف ما جلب توجه بوده است؟ بله که بوده!».

تعدادی از شرکت کنندگان با پوشیدن لباس کم -آنچه گاهی لباس «هرزگان» خوانده می شود- قصد نشان دادن این مساله را دارند که زنان با هر نوع پوششی حق زندگی اجتماعی امن را دارند و هیچ تجاوزی با نوع پوشش قربانیان موجه یا کم رنگ نمی شود. انتخاب اسم جنبش «پیاده‌روی هرزه ها» نیز به همین منظور بوده است.
میراندای نوزده ساله که در پیاده‌روی هرزه ها در دانشگاه استنفورد شرکت کرده است می گوید ایده «هرزگی» در نامگذاری این حرکت تا قسمتی با زنان جوان شرکت کننده در آن همخوانی دارد زیراکه احتمال اینکه آنها هرزه نامیده شوند بیشتر از زنان مسن‌تر است. او می گوید این نامگذاری همچنین رسا،‌ آمیخته با خشم و جذاب است٬ چیزی که معمولا در رفتن به انجمن های فعالین زن نمی توانید ببینید.
امیلی می، مدیر اجرایی ۳۰ ساله سازمان هلابک، سازمانی که علیه خیابان آزاری فعالیت می کند، برای شرکت در پیاده‌روی هرزه ها در شهر نیویورک در آگوست امسال برنامه ریزی کرده است. او می گوید «شریان های اصلی غیر انتفاعی مانند کنفرانس ها، برنامه های استراتژیک و همچنین تامین بودجه، برای پایداری تغییر لازم و ضروری هستند ولی این چیزها باعث شروع تغییر نمی شوند». او اضافه می کند «ما اغلب فراموش می کنیم تغییرات با خشم شروع می شوند و اینکه تاریخ همواره توسط افراد کله شق و قوی ساخته شده است [۳]».
بر خلاف اعتراضاتی که توسط سازمان‌های اصلی و ملی زنان تدارک دیده شده و با دقت برنامه ریزی و تامین بودجه می شوند- و حتی پلاکاردها در این برنامه ها از قبل چاپ می شوند- راهپمایی هرزه ها در شهرهای مختلف که به صورت خودجوش یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتد٬ توسط احساسات خام و انرژی سیاسی زنان جوان تغذیه شده است، و این همان دلیل واقعی است که پیاده‌روی هرزه ها به عنوان آینده فمینیسم، من را تکان داده است. نه به خاطر آنکه یک نسل کامل زنان خود را به نام «هرزه» سازماندهی می‌کنند یا به این علت که این راهپیمایی ها به صورت کامل تمایل مضر قانون و رسانه ها به بازخواست قربانی خشونت جنسی را محو خواهد کرد (هر چند که فکر می کنم آنها تا حدودی در این کار موفق شوند)٬ بلکه به این علت که موفقیت پیاده‌روی هرزه ها نویدبخش ظهور روزگاری نو در سازماندهی فمینیستی خواهد بود؛ روزگاری که در آن وقتی خشم زنان در دنیای مجازی شعله‌ور شود٬ آتش این خشم به عرصه خیابانها کشیده می‌شود؛ یک حرکت محلی٬ موج های جهانی می سازد و یک حرکت فمینیستی باعث شعله‌ور شدن بحث و گفتگو و کنش هایی می شود که اثراتی پایدار روی جنبش زنان خواهد داشت.
گروه های سازماندهی شده فمینیستی موفقیت چشمگیری در سازماندهی کنش های فمینیستی در سالیان اخیر داشته اند. «حرکت برای زندگی زنان» در سال ۲۰۰۴- که توسط سازمان ملی زنان، سازمان حق انتخاب آمریکا (نارال)، بنیاد اکثریت فمینیستی[۴] و دیگران حمایت می شد- بیش از یک میلیون اعتراض کننده را علیه سیاست های ضد زن و نقض کننده حق انتخاب که توسط رئیس جمهور جورج بوش ارایه شده بودند، به خیابان ها کشاند. آن اتفاق فوق العاده ای بود اما اثرات آن اعتراض به صورت وسیعی با پایان یافتن آن حرکت رو به زوال گذاشت.
هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا پیاده‌روی هرزه ها هم مانند آن حرکت٬ مردم را در ابعاد گستره جذب خواهد کرد یا نه. اما این دو حرکت در یک مورد کلیدی با هم تفاوت دارند؛ به جای آنکه زنان جوان توسط گروه های  از پیش‌سازماندهی‌شده٬ سازماندهی شوند، در راهپمایی هرزه‌ها زنان جوان خود را سازماندهی می کنند- چیزی که به باور من باعث خواهد شد احتمال اینکه این زنان بعد از پایان اعتراض همچنان درگیر بمانند بیشتر شود.
پیاده‌روی هرزه ها شکل ایده ال و بدون نقصی از فعالیت نیست. بعضی از فمینیست‌های منتقد بر این باورند که سازماندهندگان این حرکت با تلاش برای بازتعریف یا بازپسگیری واژه «هرزه»٬ چشم بر تعداد زیادی از زنان بسته‌اند که مخالف تصحیح واژه‌ای (هرزه) هستند که از نظر آنها غیر قابل ترمیم است. همان طور که هارشا والیا در سایت کانادیی ربل نوشته است «من شخصا باوری به درستی تمام مسائل حاشیه ی مطرح شده درباره 'هرزه ها' ندارم. من متوجه هستم که این عبارت یه صورت نامتناسبی به زنان رنگین پوست یا فقیر القا می کند که آنها به صورت ذاتی کثیف و درجه دو هستند[۵]».
گیل داینز که یک فعال مخالف پورنوگرافی است در توافق نظر با وندی مورفی که حامی حقوق قربانیان است اینگونه استدلال می کند که سازماندهندگان پیاده‌روی هرزه ها در بازی‌ای تحت کنترل مردان قرار دارند. آنها می گویند اعتراض کنندگانی که واژه «هرزه» را «به شادمانی جشن می گیرند» و پوشش کم و تحریک‌کننده‌ای بر تن دارند، در واقع پذیرای جنسیت یک «مصرف کننده پورن زده» شده اند.
صادقانه بگویم، من فکر نمی کنم هیچ کدام از این زنان به این زودی ها بخواهند در نقش «دختران امان بریده» جلوی دوربین عکاسی بروند. درست است، تعدادی از اعتراض کنندگان لباس های زیر پوشیده بودند، اما باقیشان جین و تی-شرت برتن داشتند. سازماندهندگان٬ شرکت کنندگان را تشویق می کنند که هر آنچه می خواهند بپوشند زیرا هدف همین است که گفته شود جدای از آنچه که زنان می پوشند، آنها این حق را دارند که مورد تجاوز جنسی واقع نشوند و اگر کسی قصد حمله به آنها را کرد، زنان این حق را دارند که به خاطر پوشش‌شان مورد بازخواست قرار نگیرند.
در گذشته، لباس های بحث برانگیزی که طراحی می شدند برای تاکید بر این پیام بود که زنان حق دارند احساس امنیت کنند و به صورت کامل در جامعه مشارکت داشته باشند. فعالین مدنی مدافع حقوق زنان شلوارهایی می پوشیدند که به نام فعال حقوق زنان، آملیا بلومر، شلوارهای «بلومر» نام گرفته بودند. آنها قرار بود از لباس های محدود کننده زمان خود کاراتر باشند. اما، آن زمان هم در همگامی با اعتراضات فعلی به شرکت کنندگان پیاده‌روی هرزه ها، رسانه ها نگاه مهربانانه ای به زنانی که شلوار پوشیده بودند، نداشتند. شماره ۱۸۵۱ ماه نوامبر مجله بین المللی «ماهانه» آن لباسها را «مسخره و ناموجه» نامید تا با مسخره کردن فعالین مدنی حقوق زنان آنها را زنانی بی سر و پا معرفی کند که میل سیری ناپذیرشان برای شهرت و بدنامی به راهی افتاده است که باعث منزوی شدنشان از جامعه قابل احترام خواهد شد.
شرکت کنندگان در پیاده‌روی هرزه ها با پوشیدن لباسهایی که در حالت بدبینانه می تواند «مسخره و ناموجه» لقب بگیرند، قصد منزوی کردن خود را از جامعه قابل احترام ندارند. آنها درحال ایجاد شور و شوق و تبدیل خشمشان به عمل هستند؛ همچنین آنها قصد دارند جامعه در ظاهر محترم را به جامعه ای که مردان، زنان و حتی هرزه ها را در واقعیت احترام می نهد، تغییر دهند.
جسیکا والنت، موسس سایت  Feministing.com، نویسنده کتاب «باور پاکی: چگونه علاقه مفرط امریکاییان به باکرگی، زنان را آزار می دهد» است و همچنین کتاب «چرا بچه دارند؟ حقیقت پدر و مادر شدن و خوشبختی» را در دست چاپ دارد.


[۱]: ترجمه عبارت “Slutwalk”
[۲]: ترجمه عبارت “Planned Parenthood”
[۳]: ترجمه عبارت “It’s easy to forget that change starts with anger, and that history has always been made by badasses”
[۴]ترجمه عنوانهای “National Organization for Women, NARAL Pro-Choice America, the Feminist Majority Foundation”
[۵]: این بحث مشابه انتقادات وارد شده به مراسم «خزبازی» و یا میکروب خطاب کردن سبزها است.
ادامه مطلب

ناتوانی حجاب در مقابل جاذبه چشمان رنگی و فریبنده!

تگها ، |۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه
حزب‌اللهی میگوید حجاب برای این است که جلوی «خودنمایی» و «جلب توجه» گرفته بشود. بیاید فرض کنیم که خودنمایی و جلب‌توجه بد است و یک دختر جوان نباید کاری بکند که پسرها به سمتش جلب شوند و یک پسر جوان هم نباید سعی کند که دختران را جذب خودش بکند٬ حال تکلیف فردی که قدش از میانگین جامعه بیشتر است و به خاطر همین قد بلندش جلب توجه میکند٬ چیست؟ در جامعه‌ای که اکثر افراد چشمان تیره‌رنگ دارند٬ تکلیف دختری مانند دختر عکس بالا چیست که چشمان رنگی و جذاب دارد؟ آیا باید چشمش را درآورد؟

حتی اگر فرض کنیم که جلب‌توجه و خودنمایی بد است٬ مسلم است که از حجاب نیز کاری برنمی‌آید٬ باید به مانند طالبان نگذاشت که زنان از خانه بیرون بیایند و باید جامعه‌ ایران را حداقل صد سالی به عقب برگرداند. البته جمهوری اسلامی سی سال سعی کرد که چنین کند٬ اما به دلایل مختلف از شرایط اجتماعی گرفته تا مقاومت زنان و جوانان ناموفق بود و امروز هم آب در هاون می‌کوبد. جوانان ایران مانند جوانان باقی دنیا دوست دارند٬ زیبا و جذاب باشند و از حجاب اجباری و گشت ارشاد هم کاری برنمیاید!



ادامه مطلب